آبان ۱۴۰۲

ساخت وبلاگ

از کجا بگم نمیدونم.... خلاصه ای از این دو ماه بگم که از خاطره نیافتد

مهر که امدم منابع و واقعا برگشت خوبی بود تا جایی که نبی پور استاد قدیم خودم رئیس سازمان جدید دستور بازگشتم و ابلاغ مسئولیت برام‌زد و علیرغم تماس ها و هماهنگی های قبلی اصرار به حضور من و همکاری جهت پروژه حساس شد که با توجه به مقاومت من و درگیری بالا گرفت و من سر مسئولیت نگرفتن اصرار و دعواها بعدی..... ولی بعدش خوب شد و تا اینجاش دست برداشتن ....

رضا و امیر و کل بچه ها اداره کل محبت داشتن....

به احترام من هم کاری تا امروز به جز چند مسئله حیاتی مدیریتی نفرستادند.

قرار بود ریاست اداره بگیرم در منابع که با توجه به دعوا با نبی پور موسویان میترسه اقدامی کنه..... تولد امسال هم خانم مهندس ما رو جدا سورپرایز کرد. هر چند روز تولدم یک‌بیماری عجیب غریب گرفته بودم..... به در هر حال گوش شیطون کر این روزها آرامش داریم و‌گیر یوتابم این فرشته زیبا....

قدم بعدی هم ارتقاء خونه یا ماشین است....

اها اینک یادم باشه ماشین برای اولین بار داخل جاده بین شهری نگهمون داشت، شب با بچه ها مجبور شدم ماشینو یدک‌کردم‌تا اهواز و چه حس بدی بود که بچه هام اذیت هستند.

به باران بابا...

ما را در سایت به باران بابا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alibaran بازدید : 39 تاريخ : سه شنبه 30 آبان 1402 ساعت: 14:17